زندگی

 

 

زندگی شاید همین باشد

یک فریب ساده و کوچک

آن هم از دست عزیزی که تو دنیا را

جز برای او و جز با او نمی خواهی

من گمانم زندگی باید همین باشد.

 

با تو می گویم دردهایم را هم آواز تنهایی هایم

با تو می گویم از آنچه هست و گذشت

با تو می گویم روزهایی پر از خاطره را

با تو می گویم از ابهام نوشته ها

اگر امروز سر افکنده ام خود را مقصر ندان بدان که به رسم سرنوشت زندگی ام را به عبث نگاشتم

نگو که ترانه های مرگ را بر وجودم می خواندی زیرا من خود خواسته ام هم آواز مرگ باشم

نگو که روزهای پاییزی را در کنارم نماندی من خود مقصر تنهایی های خویشم

نگو که زندگی ام تباه شد در انتظار ثانیه های بازگشت تو من خود مشتاق انتظارم

نگو که بی کسی هایم سر آغازش وجود توست من خود خواستم و می روم به سوی آنچه خود برای خود رقم زدم

اگر امروز آب و آیینه مرا از قلمرو خویش راندند بدان که فرداها شعله های آتش همراه من اند

بدان همه چیز را ار آغاز می نگارم.

 

نظرات 4 + ارسال نظر
گاندی پنج‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:48 ق.ظ http://www.gandi.blogfa.com

آه
باور کن فلانی جان .....
زندگی شاید همین باشد
سلام
امیدوارم که همیشه سبز باشید
خوشحال شدم که به زنبق وحشی آمدم
شعرهایی رو نوشتی که من همیشه ازشون لذت می برم
موفق باشی

ایران - دخت ( دلارام) جمعه 20 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:15 ق.ظ http://iran-dokht.blogfa.com

سلام خانم خانما ... خوبی .. چه عجب یاد ما کردی !!!
مطلبت خیلی قشنگ بود ..
راستی من زیاد غمگین نیستم.. به هر حال هر کسی ممکن دلش بگیره ...
خوش باشی به هر حال ...

وحید شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:50 ق.ظ

ای برادرزاده گل گلاب اگر در عروسی عمو جانت برقصی و شاه باش نگیری خیلی باحالی

مقداد پنج‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:37 ق.ظ

fagaht mitoonam begam kheyli ghashange

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد